English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5172 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to sit for an examination U در امتحانی وارد شدن یاشرکت کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to run a race U در مسابقه دویدن یاشرکت کردن
sit for an examination U در امتحانی شرکت کردن
loyalty rebate U تخفیف وفاداری به یک کالا یاشرکت خاص
tentative U امتحانی عمل تجربی
trial trip U مسافرت ازمایشی یا امتحانی
To get a pass. U امتحانی را گذراندن ( قبول شدن )
to swot [British E] for an exam U فشرده درس خواندن [برای امتحانی]
to mug up [British E] for an exam U فشرده درس خواندن [برای امتحانی]
to cram U فشرده درس خواندن [برای امتحانی]
previous examination U نخستین امتحانی که درجه A.B در کمبریج باید داد
little go U نخستین امتحانی که برای گرفتن درجه در a.b کمبریج باید داد
wake up U کد وارد شدن در ترمینال راه دور برای بیان به کامپیوتر مرکزی که مقصد وارد شدن به آن محل را دارد
commandeers U وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeer U وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeered U وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeering U وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
gather U و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده
gathered U و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده
to tarnish something [image, status, reputation, ...] U چیزی را بد نام کردن [آسیب زدن] [خسارت وارد کردن] [خوشنامی ، مقام ، شهرت ، ... ]
introduces U وارد کردن نشان دادن داخل کردن
introducing U وارد کردن نشان دادن داخل کردن
introduced U وارد کردن نشان دادن داخل کردن
introduce U وارد کردن نشان دادن داخل کردن
initiated U وارد کردن
imported U وارد کردن
initiates U وارد کردن
initiating U وارد کردن
importing U وارد کردن
induct U وارد کردن
inducted U وارد کردن
inducting U وارد کردن
bring in U وارد کردن
make an entry U وارد کردن
import U وارد کردن
initiate U وارد کردن
inputting U وارد کردن
inducts U وارد کردن
initiating U تازه وارد کردن
blemish خسارت وارد کردن
reimport U دوباره وارد کردن
initiate U تازه وارد کردن
to exert force [on] U نیرو وارد کردن [بر]
enters U وارد یا ثبت کردن
initiated U تازه وارد کردن
entered U وارد یا ثبت کردن
enter U وارد یا ثبت کردن
initiates U تازه وارد کردن
roster U وارد صورت کردن
inflict casualty U خسارت وارد کردن
importing U عمل وارد کردن
imported U عمل وارد کردن
rosters U وارد صورت کردن
import U عمل وارد کردن
i had scarely arrived U تازه وارد شده بودم که هنوز وارد نشده بودم که ...
involve U گیر انداختن وارد کردن
take a strain U وارد کردن فشار به طناب
inflict casualty U تلفات وارد کردن بدشمن
to give somebody a blow U به کسی ضربه وارد کردن
hit the spot <idiom> U نیروی تازه وارد کردن
To import goods [from abroad] کالا از خارج وارد کردن
credits U درستون بستانکار وارد کردن
swear in U با مراسم تحلیف وارد کردن
inputted U عمل وارد کردن اطلاعات
swear in U باسوگند بشغلی وارد کردن
credit U درستون بستانکار وارد کردن
input U عمل وارد کردن اطلاعات
involving U گیر انداختن وارد کردن
credited U درستون بستانکار وارد کردن
crediting U درستون بستانکار وارد کردن
involves U گیر انداختن وارد کردن
commissioning the ship U وارد خدمت کردن کشتی
backhands U باپشت راکت ضربت وارد کردن
scoff U اهانت وارد اوردن تمسخر کردن
backhand U باپشت راکت ضربت وارد کردن
scoffed U اهانت وارد اوردن تمسخر کردن
scoffing U اهانت وارد اوردن تمسخر کردن
ingrate U تعدی کردن فشار وارد اوردن بر
scoffs U اهانت وارد اوردن تمسخر کردن
initiation U وارد کردن کسی در جائی با تشریفات
to enrol somebody U کسی را نام نویسی کردن [ثبت نام کردن] [درفهرست وارد کردن]
keyboarding U عمل وارد کردن اطلاعات با صفحه کلید
to e. upon acovnt book U همه اقلام لازم رادردفترحساب وارد کردن
importation U عمل وارد کردن چیزی به سیستم از خارج
keyboarding U وارد کردن اطلاعات از طریق صفحه کلید
feeds U وارد کردن کاغذ در ماشین یا اطلاعات در کامپیوتر
entered U وارد کردن اطلاع در یک ترمینال یا صفحه کلید
feed U وارد کردن کاغذ در ماشین یا اطلاعات در کامپیوتر
types U وارد کردن اطلاعات از طریق صفحه کلید
type U وارد کردن اطلاعات از طریق صفحه کلید
enters U وارد کردن اطلاع در یک ترمینال یا صفحه کلید
feed U مکانیزم وارد کردن کاغذ درون چاپگر
enter U وارد کردن اطلاع در یک ترمینال یا صفحه کلید
feeds U مکانیزم وارد کردن کاغذ درون چاپگر
typed U وارد کردن اطلاعات از طریق صفحه کلید
accession به ترتیب خرید وارد دفتر و ثبت کردن
to break into something U از محفظه ای [با زور وارد شدن و] دزدی کردن
key وارد کردن متن یا دستورات از طریق صفحه کلید
supplements U اسب را پس از تاریخ نامویسی وارد مسابقه شرطبندی کردن
supplementing U اسب را پس از تاریخ نامویسی وارد مسابقه شرطبندی کردن
proselyte U عضو تازه حزب بدین تازهای وارد کردن
supplemented U اسب را پس از تاریخ نامویسی وارد مسابقه شرطبندی کردن
supplement U اسب را پس از تاریخ نامویسی وارد مسابقه شرطبندی کردن
recriminate U اتهام متقابل وارد کردن دعوای متقابل طرح کردن دوباره متهم ساختن
post- U وارد کردن داده در رکورد فایل . عملی که پس از دیگری رخ میدهد
logs U وارد کردن داده مشخصات مختلف مثل کلمه رمز
commit U وارد عمل کردن نیروها انجام دادن مرتکب شدن
commits U وارد عمل کردن نیروها انجام دادن مرتکب شدن
committed U وارد عمل کردن نیروها انجام دادن مرتکب شدن
committing U وارد عمل کردن نیروها انجام دادن مرتکب شدن
to swear in U با سوگند دادن وارد کارکردن بامراسم تحلیف داخل کردن
hang U وارد کردن حلقه بی انتها و پاسخ ندادن به دستورات بعدی
hangs U وارد کردن حلقه بی انتها و پاسخ ندادن به دستورات بعدی
decimating U از هرده نفر یکی را کشتن تلفات زیاد وارد کردن
decimates U از هرده نفر یکی را کشتن تلفات زیاد وارد کردن
posts U وارد کردن داده در رکورد فایل . عملی که پس از دیگری رخ میدهد
posted U وارد کردن داده در رکورد فایل . عملی که پس از دیگری رخ میدهد
posts U وارد کردن واحدی از اطلاعات در یک رکورد پست جمع داده ها
post U وارد کردن واحدی از اطلاعات در یک رکورد پست جمع داده ها
log U وارد کردن داده مشخصات مختلف مثل کلمه رمز
post U وارد کردن داده در رکورد فایل . عملی که پس از دیگری رخ میدهد
decimate U از هرده نفر یکی را کشتن تلفات زیاد وارد کردن
decimated U از هرده نفر یکی را کشتن تلفات زیاد وارد کردن
post- U وارد کردن واحدی از اطلاعات در یک رکورد پست جمع داده ها
posted U وارد کردن واحدی از اطلاعات در یک رکورد پست جمع داده ها
modes U وارد کردن دستور در حالت مستقیم برای شروع اجرای برنامه
mode U وارد کردن دستور در حالت مستقیم برای شروع اجرای برنامه
voice U وارد کردن اطلاعات به کامپیوتر با استفاده از سیستم مشخیص صدا و صدای کاربر
manual U عمل وارد کردن داده به کامپیوتر توسط اپراتور بوسیله صفحه کلید
job U استفاده از ترمینال کاربر محاورهای برای وارد کردن دستورات کنترل کار
voicing U وارد کردن اطلاعات به کامپیوتر با استفاده از سیستم مشخیص صدا و صدای کاربر
jobs U استفاده از ترمینال کاربر محاورهای برای وارد کردن دستورات کنترل کار
voices U وارد کردن اطلاعات به کامپیوتر با استفاده از سیستم مشخیص صدا و صدای کاربر
atm U ماشین الکترونیکی در بانک با وارد کردن کارت مغناطیسی پول را خرد میکند
response U صفحهای در سیستم ویدیوی متن که به کاربر امکان وارد کردن داده میدهد
responses U صفحهای در سیستم ویدیوی متن که به کاربر امکان وارد کردن داده میدهد
cracking U وارد کردن گرما و معمولافشار برای شکستن هیدروکربنهای کمپلکس گاه درحضور کاتالیزور
languages U نرم افزاری که به کاربر امکان وارد کردن برنامه به زبان خاص و سپس اجرای آن میدهد
language U نرم افزاری که به کاربر امکان وارد کردن برنامه به زبان خاص و سپس اجرای آن میدهد
c clamp U گیره فلزی به شکل سی برای وارد کردن فشار و نگاه داشتن قطعات کنار یکدیگر
journalize U در دفتر روزنامه وارد کردن در دفتر ثبت کردن
editor U نرم افزاری که برای وارد کردن و تصحیح متن یا برنامههای اضافه شده تحت پیشرفت به کار می رود
editors U نرم افزاری که برای وارد کردن و تصحیح متن یا برنامههای اضافه شده تحت پیشرفت به کار می رود
escape character U کلیدی روی صفحه کلید که به کاربر امکان وارد کردن کد espace را میدهد برای کنترل حالت ابتدایی یا عملیات کامپیوتر
processor U وارد کردن داده توسط اپراتور که توسط کامپیوتر اجرا میشود
preparation U تبدیل داده به حالت قابل خواندن ماشین بیش از وارد کردن داده
preparations U تبدیل داده به حالت قابل خواندن ماشین بیش از وارد کردن داده
send in U وارد کردن بازیگر به زمین فرستادن بازیگر به میدان
mode U وارد کردن دستور به عنوان خط ی از برنامه و پس اجرای برنامه
modes U وارد کردن دستور به عنوان خط ی از برنامه و پس اجرای برنامه
log U وارد کردن نشانه یا دستور در انتهای بخش کامپایل برای بستن تمام فایل ها و قط ع کانال بین ترمینال کاربر و کامپیوتر اصلی .
logs U وارد کردن نشانه یا دستور در انتهای بخش کامپایل برای بستن تمام فایل ها و قط ع کانال بین ترمینال کاربر و کامپیوتر اصلی .
graphics U وسیله سطح که به کاربر امکان وارد کردن اطلاعات گرافیکی در کامپیوتر با رسم روی سطح آن میدهد
keypad U مجموعه ده کلید با طرح . شامل شده در بیشتر صفحه کلیدها به صورت کلیدهای جداگانه برای وارد کردن حجم زیاد داده عددی
decimals U کلید وارد کردن اعداد دهدهی با استفاده از پردازنده لغت که نقاط دهدهی آن به صورت عمودی قرار گرفته اند
tablets U صفحه گرافیکی یا وسیله مسط ح که به کاربر امکان وارد کردن اطلاعات گرافیکی در کامپیوتر با رسم روی سطح آن میدهد
tablet U صفحه گرافیکی یا وسیله مسط ح که به کاربر امکان وارد کردن اطلاعات گرافیکی در کامپیوتر با رسم روی سطح آن میدهد
decimal U کلید وارد کردن اعداد دهدهی با استفاده از پردازنده لغت که نقاط دهدهی آن به صورت عمودی قرار گرفته اند
new U دستور برنامه که حافظه اصلی برنامه فعلی را پاک میکند و آماده پذیرش وارد کردن برنامه جدید میشود
new- U دستور برنامه که حافظه اصلی برنامه فعلی را پاک میکند و آماده پذیرش وارد کردن برنامه جدید میشود
newest U دستور برنامه که حافظه اصلی برنامه فعلی را پاک میکند و آماده پذیرش وارد کردن برنامه جدید میشود
newer U دستور برنامه که حافظه اصلی برنامه فعلی را پاک میکند و آماده پذیرش وارد کردن برنامه جدید میشود
remote job entry U وارد کردن کار از راه دور ورود برنامه از راه دور
tractor feed U روش وارد کردن کاغذ در چاپگر که سوراخهای لبه کاغذ در دندانههای چاپگر قرار می گیرند تا کاغذ به جلو برود
trojan horse U برنامه وارد شده در سیستم توسط سک شخص کلاهبردار. یک تابع نامناسب انجام میدهد درحین کپی کردن اطلاعات در فایل با اولویت کمتر که از آن پس آن شخص بدون اجازه کاربر به آن دسترسی خواهد داشت
feeds U روش وارد کردن کاغذ به چاپگر. دندانه چرخ چاپگر به دندانه سوراخهای لبه کاغذ متصل میشود
feed U روش وارد کردن کاغذ به چاپگر. دندانه چرخ چاپگر به دندانه سوراخهای لبه کاغذ متصل میشود
to make an entry of U وارد
intrant U وارد
comer U وارد
hep U وارد
relevant U وارد
familiar U وارد در
pertinenet U وارد به
conscious U وارد
infare U وارد
inflictable U وارد اوردنی
importers U وارد کننده
check in U وارد شدن
importer U وارد کننده
the post has come U پست وارد شد
enter U وارد شدن
entered U وارد شدن
impotable U وارد کردنی
ingoing U وارد شونده
arrive U وارد شدن
arrives U وارد شدن
impoter U وارد کننده
inbound U وارد شونده
check-ins U وارد شدن
check-in U وارد شدن
arrived U وارد شدن
arriving U وارد شدن
importable U وارد کردنی
newcomers U تازه وارد
entrants U وارد شونده
immigrant U تازه وارد
immigrants U تازه وارد
conversant U وارد متبحر
proficient U وارد به فن با لیاقت
entrant U وارد شونده
Recent search history Forum search
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
2من نمیتونم از دیکشنری فارسی به انگلیسی استفاده کنم چرا
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1meaning of taking law
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com